این مطلب، بخشی از یک سلسله مطالب است.

دانشجو: جناب آقای دکتر سلام علیکم، در گفتگوی قبل در مورد راههای وحدت بین برادران مسلمان، در مورد وحدت حداقلی (وحدت حول اعتقاد به خداوند، پیامبراکرم، قرآن، محبت به اهل بیت و خلافت علی رضی‌الله‌عنه) توضیحاتی فرمودید. لطفاً راجع به وحدت حداکثری توضیح بفرمایید.

دکتر: با سلام، خدمت برادر عزیزم، امیدوارم حالتان خوب باشد. اولین راهکار عملی برای ایجاد وحدت، فهم ضرورتِ وحدت است.

خداوند متعال مؤمنین را برادر یکدیگر دانسته و دستور فرموده که اگر اختلافی بین این برادران رخ داد، بر دیگر مسلمانان است که بین آنها را اصلاح نمایند. (۱) و آنقدر به این برادری اهمیت می‌دهد که اگر کسی برای رفع حاجت برادرش اقدام کند خداوند خود، برای رفع حاجت او اقدام می‌فرماید (۲) و بالعکس در اثر نزاع با یکدیگر، سستی و ذلت نصیبشان خواهد شد.(۳)

در مورد ضرورت پرهیز از نزاع، از بیان هزاران شواهد تاریخی اثرات منفی اختلاف، صرف نظر کرده و فقط توجه شما را به رهنمود استعمار پیر انگلستان به جاسوس خود، جلب می‌کنم:

مستر همفر انگلیسی در ص ۲۶ خاطرات خود می‌نویسد: "… آن مسئول بر من بانگ زد که تو باید آتش اختلاف را شعله‌ورتر کنی... ما بریتانیایی‌ها نمی‌توانیم در رفاه زندگی کنیم مگر آنکه در همه مستعمر ات آشوب و درگیری ایجاد کنیم...، تنها از طریق آشوب میان مردم است که خواهیم توانست سلطان عثمانی را در هم کوبیم در غیر این صورت چگونه یک ملت کوچک خواهد توانست بر یک ملت بزرگ چیره شود".

نتیجه می‌گیریم اختلاف مسلمین، باعث ذلت آنها و تسلط استعمار کهنه و نو بر آنان می‌شود.

دانشجو: آقای دکتر، این جداییها و تفرقه ها در آخرت، چه عواقبی دارد؟

دکتر: پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمودند: یهود بر هفتاد و یک فرقه تقسیم شد که همگیشان در آتش جهنم‌اند مگر یک گروه، نصاری بر هفتاد و دو گروه تقسیم شدند که همگی شان در جهنم خواهند بود جز یک گروه و بزودی امت من بر هفتاد و سه فرقه تقسیم می‌شوند که همگی جهنمی خواهند بود مگر یک فرقه.(۴)

دانشجو: خیلی جالب است! به نظر شما این فرقه ناجیه کیست؟

دکتر: پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرموده اند: مثل اهل بیت من مانندکشتی نوح است که هر کس سوار آن شد نجات یافت و هر که تخلف نمود، غرق شد.(۵) لذا اگرما بخواهیم جزو فرقه ناجیه باشیم جز تمسک باهل بیت راهی نداریم وبرای نجات جامعه اسلامی، باید همه‌ی فرقه ها حول محور اهل بیت متحد شوند. بگذریم، پس اولین مرحله برای ایجاد وحدت، درک ضرورت وحدت است.
دومین مرحله، ایجاد احساس برادری و دوستی در بین مسلمین است. تا وقتیکه این احساس در بین امتهای اسلامی زنده نشود و هر گروهی، فرقه دیگر را دشمن خود بداند، تلاش برای ایجاد وحدت و تقریب به جایی نمی‌رسد.

مرحله سوم، که وحدت حداقلی نامیدیم، وحدت حول مشترکات است. منجمله اعتقاد بخداوند متعال، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و مودت به اهل بیت علیهم‌السلام. دراین میان، مشترکات دیگری هم هست که باید برجسته شود، مانند اعتقاد به حدیث سفینه، حدیث ثقلین،حدیث منزلت، حدیث غدیرو... که از مسلمات اعنقادات شیعه و اهل تسنن هستند (۶) که توضیح و اعتقاد محکم تربه هر کدام از اینها باعث نزدیکتر شدن گروههای اسلامی به یکدیگر می‌شود.

مرحله چهارم، که وحدت حداکثری است،متضمن عالیترین شکل وحدت می‌باشد چرا که وحدتی درازمدت، واقعی، راهبردی و پایدار است. راهکار اصلی این مرحله «گفتگو برای رفع اختلافات» میباشد. 
قرآن کریم در این مورد می‌فرماید:‌ «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن.» (۷)

یعنی (مردم را) با حکمت و موعظه نیکو بسوی راه پروردگارت دعوت کن و با آنان گفتگویی به بهترین وجه بنما.

یعنی ما باید مردم را با سخنانی مطابق علم و عقل، و یا با پندهای نیکو و مطابق فطرت و عواطف،بسوی خداوند بخوانیم. بسیاری از افراد، با سخنانی که مطابق عقل یا فطرت آنهاست، متذکر شده و دعوت الهی را پاسخ مثبت می‌دهند ولی گاهی ممکنست بعضی دارای نظر مخالفی باشند. با اینان باید با روشی بسیار نیکو یعنی با ادب، احترام ودوستی، گفتگو نمود و اشکالاتشان را پاسخ گفت. طبیعی است که لفظ زیبای «جدال احسن»، هرگونه، توهین استهزا، تحقیر، جسارت به تقدسات و تعصب در ضمن گفتگو را نفی می‌فرماید.

همان طور که پیامبر اکرم صلی الله علیه واله از مخالفین برای اثبات حرفهایشان،درخواست برهان می‌فرماید:"قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین"(۸)

به طریق اولی مؤمنین بایددر گفتگوهایشان، برهانی و بدور از تعصب باشندو اگرحتی فرد مخالف حرف حقی زد، بپذیرند.

امام صادق علیه‌السلام در توضیح جدال احسن می‌فرمایند، جدال غیراحسن آن بحثی است که حرف حق خصم باطل خود را نپذیری تا بتوانی بر او غلبه کنی و این حرام است. بالعکس جدال احسن، مناظره زیبا یست که خداوند متعالی به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، تعلیم فرمود (در جواب کسیکه از برانگیخته شدن استخوانهای پوسیده، تعجب کرده بود)که:"بگو آن خدایی که اول بار آنرا (از عدم) آفرید آنرا (دوباره) زنده می‌کند". این جدال احسن است زیرا باعث قطع عذر کافرین و رفع شبهه آنها می‌شود. و بدانیم که وظیفه ما هدایت افراد نیست بلکه ابلاغ حق است (هدایت به دست خداوند است) پس هر کسی که در او خیری وجود داشته باشد، همین برهان و موعظه او را کفایت می‌کند، و کسیکه در او زمینه خیری وجود نداشته باشد، حیله ها (باطل دانستن بعضی حرفهای حق او) هم در او غیر موثر خواهد بود.(۹)

لذا اگر احیاناً فرد مقابل، حرف حقی زد، پذیرش این حرف حق، از سوی ما باعث می‌شود که او احساس جبهه گیری از جانب ما نکند، نتیجتاً دلش نرم شده و بهتر استدلالات ما را می‌پذیرد.

از سوی دیگربایداز نظر علمی نیز مسلط بر بحث باشیم وهمه فراز وفرودهایش را بشناسیم. حمزه بن محمد ملقب به طیار، از امام صادق علیه‌السلام پرسید، به ما خبررسیده که شما از مناظره (ما) با مردم ناراضی هستید؟ فرمودند: برای امثال تو اشکال ندارد، تو کسی هستی که هنگامیکه پرواز میکنی بخوبی می‌توانی فرود آیی و هنگامیکه فرود آمده ای بزیبایی می‌توانی پرواز کنی.(۱۰)
علاوه بر رعایت انصاف و تسلط بر بحث، قرآن کریم بما می‌آموزد که به مخالف توهین نکینم. (۱۱)

در برخورد ها، او را گمراه و خود را هدایت یافته، نخوانیم بلکه ازلحن پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله تبعیت کنیم که به کفار فرمودند: اگر من آیینی روشن تر و هدایت کننده تر از آیین پدرانتان بیاورم، باز هم انکار می‌کنید؟(۱۲)

و اگر مخالف در مناظره، حرف درشتی زد، ما به نیکویی وزیبایی باو جواب دهیم.(۱۳)
و گاهی با طرح سوالاتی، عقل و فطرت خفته آنان را بیدار کرده بطوری که جواب، از درونشان بجوشد،نه اینکه ماپاسخ را به آنان تحمیل نماییم.(۱۴)
و با ذکر مشترکات، او را از موضع تقابل و تخاصم به موضع نرمش و قبول و دوستی بیاوریم.(۱۵)
با کاربرد این اسلوبهای زیبای مناظره (و مطالب دیگری که به دلیل ضیق وقت از آن می‌گذریم) از جانب پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، بسیاری از یهود،نصاری و مشرکین که در گفتگوی با پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله شرکت میکردند، اعتراف بحق نموده و مسلمان می‌شدند.(۱۶)
دانشجو: آقای دکتر، من شنیده ام که اهل بیت نیز مناظراتی با مخالفین داشته اند، روش آنان چگونه بوده است؟ 
دکتر:ابن ابی‌العوجاء کافر، در مسجد النبی وارد شد و در حالیکه دوستانش دورش بودند، شروع به سخنان کفر آلود نمود. مفضل‌بن‌عمر(از اصحاب امام صادق علیه السلام) که بسیار خشمگین شده بود بر سر او فریاد زد که ای دشمن خدا راه الحاد را پیش گرفته ای، ابن‌ابی‌العوجاء باو گفت: اگر از پیروان جعفربن‌محمدصادق هستی، او این چنین با ما صحبت نمی‌گوید و او، از این بالاتر از ما شنیده است و هرگز بما فحش و ناسزا نگفته و در پاسخ ما راه خشونت و تعدی نپیموده، او مرد بردبار و عاقل و هوشیار و متینی است که هرگز سبکسری دامن گیرش نمی‌شود. او بخوبی به سخنان ما گوش می‌دهد... هنگامیکه حرف خود را تمام کردیم و گمان نمودیم که پیروز شدیم و با متانت شروع به سخن می‌کند و با جمله‌های کوتاه،تمام دلایل و شواهد ما را پاسخ می‌دهد و بهانه‌های ما را قطع می‌کند، آن چنانکه قدرت بر پاسخ گفتن او ندارم تو اگر از یاران او هستی، اینگونه سخن مگو.(۱۷)
دانشجو: بسیار جالب بود، جناب دکتر، مجادله ای که خداوندمتعال در قرآن کریم از آن نهی می‌فرماید چیست؟(۱۸)
دکتر: جدال غیراحسن در واقع"مراء"است که هدف بحث، روشن شدن حقیقت نیست، بلکه هر کسی در صدد اثبات تفوق و برتری خود می‌باشد (ولو با استفاده از حربه‌های باطل مثل تحقیر و تهمت به طرف مقابل) در اینحال نه تنها حقیقتی روشن نمی‌شود واختلافات برطرف نمی‌شود، بلکه برعکس، نفاق و دشمنی تشدید می‌شود. امیرالمومنین علیه‌السلام در این‌باره می‌فرمایند:«از مجادله و ستیز بپرهیزید، زیرا دلهای برادران را نسبت به هم بیمار و مکدر می‌کند.»(۱۹)
دانشجو: سیره علمای اسلامی در قرون گذشته چه بوده است؟ 
دکتر: آنان به سنت «جدال احسن» پایبند بوده و آنرا بخوبی انجام داده و به نتایج عالی هم رسیده اند که بنده فقط به دو نمونه از آن ها اشاره می‌نمایم: 
الف) در زمان ملک شاه سلجوقی و وزیر دانشمندش نظام الملک، مناظره ای بین یک عالم شیعه و علمای اهل تسنن برپا شد، اینان در ابتدا شیعه را کافر می‌دانستند ولی بعد از مناظره حقیقت، معلوم و دشمنی ها مرتفع شد و حاصل آن کتاب «موتمر علماء بغداد» شد که کتاب بسیار زیبایی است و به فارسی هم ترجمه شده است. 
ب) مناظره مکاتباتی بین عالم بزرگ شیعه مرحوم شرف الدین و عالم دانشگاه الازهر مصر، شیخ سلیم بشری، در جوی بسیار برادرانه و فضایی آکنده از احترام و دوستی انجام شد (پیرامون مسائل امامت)، بطوریکه روزبروز این دو عالم دینی را به یکدیگر نزدیک تر کرده و جدایی ها را به وحدت تبدیل نمود. سپس این نامه ها جمع آوری شده و بصورت کتاب «المراجعات» درآمد که کتاب بسیار آموزنده ایست.
نمونه‌ی عینی تر و ملموس‌تر، گفتگوی بنده با جنابعالی است. بنظر شما آیا این گفتگوها، ما را بهم نزدیکتر کرده یا دورتر؟

دانشجو: باید اذعان کنم که این گفتگوها، حقایق بسیاری را بر من روشن نموده و در حال حاضر به جنابعالی، مانند پدرم علاقه مندم.

دکتر: خوشبختانه از حدود ۷۰ سال پیش حرکتی بنام تقریب بین المذاهب در ایران و مصر پدید آمد که مورد تاییدو حمایت علماء شیعه مثل علامه کاشف الغطاء، مرحوم سیدعبدالحسین شرف الدین، حضرت آیت الله بروجردی و علمای اهل تسنن مثل شیخ عبدالمجید سلیم، شیخ محمد شلتوت و... قرار گرفته و از این طریق مراودات، مکاتبات و همایشهایی تشکیل شده و نتایج عملی خوبی داشته است. منجمله شیخ محمد شلتوت فتوایی مبنی بر جواز پیروی از مذهب شیعه امامیه را (همانند چهار مذهب فقهی اهل تسنن) صادر کرد. که این بزرگترین اقدام تقریبی این مجمع بوده است. همچنین در زمان ریاست وی بر دانشگاه الازهر مصر، فقه شیعه همراه با فقه سایر مذاهب، تدریس می‌شد و تفسیر شیعی مجمع البیان در مصر چاپ و نشر شد. 
قطعاً با ادامه و تقویت جریان تقریب دستاوردهای بسیار بیشتری بدست خواهد آمد. بخصوص باید در دو زمینه کار بیشتری صورت گیرد:

۱-تقویت مشترکات،(با برپایی همایشها و نوشتن کتب و تهیه نرم افزارها) در موضوعات مورد اتفاق شیعه و برادران اهل سنت، مثل محبت به اهل بیت، حدیث سفینه، حدیث ثقلین و غدیر، که باعث توجه و تمسک بیشتر جامعه اسلامی به کشتی نجات اهل بیت ورهایی از خطرات اعتقادی واخلاقی می‌شود.

۲- رفع ریشه ای اختلافات،باادامه مناظرات و جدال احسن، پیرامون مسائل اعتقادی مثل سوالاتً ذیل:

الف) آیا از نظر عقلی، تعیین امام با مردم است یاباید انتصاب از جانب خداوندصورت پذیرد؟

ب) نظر قرآن کریم در این مورد چیست؟

ج)آیا امام باید معصوم باشد؟و....

دانشجو: اگر درطی این گفتگو ها بعضی افراد حدود وحرمتها را رعایت نکنند ومطالب تفرقه برانگیز مطرح کنند،آیا نقض غرض نشده واختلافات بیشتر نمی‌شود؟

دکتر: طبیعتاً در هر همایشی،دبیرخانه ای وجود دارد که مقالات و مطالب تفرقه برانگیز را حذف و مقالات استدلالی و در چهارچوب وحدت را قبول می‌کند بنابراین هیچ نگرانی از طرح اینگونه مباحث علمی وجود ندارد.

دانشجو: آقای دکتر من شنیده ام که علامه امینی با تقریب مخالف بوده اند نظر جنابعالی چیست؟

دکتر: اتفاقاً درست برعکس است. علامه امینی با تقریبی مخالف بوده اند که اصول اعتقادی را زیرپا گذاشته و مرز حق و باطل را از بین ببرد والا نوشتن کتاب الغدیر ایشان چگونه قابل توجیه است؟ کتابی که با تلاش سالیان دراز و کوشش طاقت فرسا، حدیث غدیر را بر طبق منابع اهل تسنن، اثبات می‌کند، برای اینکه منصفین اهل تسنن آنرا مطالعه و جدایی ها در امت اسلامی به وحدت و قرب نزدیک شود و اگر این هدف مطرح نبود،توضیح غدیر با اتکاء به منابع شیعه کافی بود. در این زمینه به نامه محمدعبدالغنی حسن، از شعرا و شخصیت‌های برجسته اهل تسنن مصر، به علامه امینی توجه فرمایید:

«و از خدای متعال مسیلت می‌نمایم که از این چشمه زلال «الغدیر»، یک صفای معنوی بین اهل سنت و شیعه، از طریق برادری اسلامی پدید آورد، تا با وحدت ویگانگی بتوانند یک امت متحد و یک بنای استوار و زوال ناپذیر برای زندگی توام با آزادی و شرف تشکیل دهند...»(۲۰)

دانشجو: آقای دکتر،بنده هم علاقه مند شدم اذ این جشمه زلال بنوشم.آیا اجازه می‌دهید گفتگوی آینده مان در مورد غدیر باشد؟

دکتر: بسیار عالی است.

دانشجو: پس تا گفتگوی آینده شما را به خداوند متعال می‌سپارم.

دکتر: خداوند یار شما باشد.التماس دعا.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- انما المؤمنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم یعنی بدرستیکه مومنین با یکدیگر برادرند پس بین برادرانتان را اصلاح نمایید. حجرات – ۱۰
۲- پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله: من کان فی حاجه اخیه کان الله فی حاجته یعنی هر کس درصدد رفع حاجت برادرش باشد، خداوند حاجت خود او را برطرف می‌کند. 
۳- "... اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم" یعنی از خداوند و پیامبر اطاعت کیند و با یکدیگر نزاع نکیند که سست شده و نیروهایتان تحلیل می‌رود. ۴۶-انفال
۴- تفسیر روح المعانی ج ۴ ص ۳۰۹. همچنین در آیه ۱۰۵ آل عمران می‌فرماید:"ولا تکونوا کالذین تفرقوا واختلفوا من بعد ما جایهم البینات واولیک لهم عذاب عظیم"مانند کسانیکه بعد از امدن دلایل روشن گروه گروه شدند و اختلاف کردند نباشید (چرا که) برای آنان عذابی بزرگ خواهد بود. 
۵- کتاب مستدرک صحیحین ۲/۳۴۳ (به نقل از ترجمه عبقات الانوار)
۶- حدیث ثقلین درمسند احمد ۵/۱۸۱،حدیث غدیردر کتاب مسند احمد حنبل جزی۴ص۳۷۲ حدیث منزلت در صحیح مسلم جزی ۲ ص۳۲۴ ومنابع بسیار دیگرذکر شده است.(به نقل ازترجمه المراجعات)
۷- آل عمران- ۱۲۵
۸- یعنی (برای عقایدتان) دلیل بیاورید اگر راستگویان هستید.
۹- تفسیر صافی. ج ۳ ص ۱۶۴ 
۱۰- تفسیر نمونه. ج۲۰ ص ۲۴ به نقل از رجال کشی ص ۲۹۸
۱۱- تفسیر نمونه ج ۲۰ ص ۳۶:"ولاتسبوا الذین کفروا فیسبوا الله عد واً بغیر علم" یعنی به کفار ناسزا نگوید که آنها هم از روی دشمنی و جهالت به خدا فحش می‌دهند (انعام- ۱۰۸) 
۱۲- همان مدرک

الف): و انا او ایاکم لعلی هدی او فی ضلال مبین. یعنی ببینم که من یا شما کدام هدایت شده و کدام در گمراهی آشکار هستیم.(۲۴-سبا)
ب): اولو جیتکم باهدی ممّا وجدتم عله آبایکم؟ (زخرف -۲۴)

۱۳- ادفع بالتی هی احسن (فصلت- ۳۴) یعنی (بدی) را بوسیله کار یا سخن زیباتر دفع کن. 
۱۴- اَ اله مع الله۰ (نمل -۶ ) یعنی آیا می‌توان در کنار خداوند یکتا، خدای دیگری فرض نمود؟
۱۵- وقولوا امنا بالذی انزل علینا و انزل علیکم و الهنا و الهکم واحد و نحن له مسلمون (عنکبوت-۴۶ ) و بگویید ما به آنچه که بر شما نازل شده ایمان آوردیم و خدای شما خدای ما واحد است و ما تسلیم او هستیم. 
۱۶- تفسیر نمونه به نقل از بحار ج ۹ ص ۲۵۶ 
۱۷- تفسیر نمونه ج ۱۸ ص ۹۰
۱۸- "ولاتجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن" یعنی با اهل کتاب جز با جدال احسن، گفتگو نکیند (عنکبوت-۴۶ ‌)
۱۹- ایاکم والمراء والخصومه فانها یمرضان القلوب علی الاخوان و ینبت علیهم النفاق تفسیر نمونه- ج۲۰ ص ۲۵ به نقل از نهج البلاغه قصار ۳۶۲ 
۲۰- ج اول الغدیر

 

///



محمدرضا فاخری