اهل سنّت هنگامی که به لفظ«مولاه»درسخن پیامبر در روز غدیرمی رسند آنرادوستوهنگامی که به سخن خلیفه دوم در امر فدک برخورد می‌کنند آنرافرمانروا ورهبروحاکم معنا می‌کنند!

برای شفاف سازی بحث واثبات ابتدا لازم است لغاتی را که دراسناد مکرر نقل شده است ودر طول بحث مورد استناد قرار می‌گیرد ازمصادر ومآخذ اهل سنت نقل کنیم تا مورد بحث کاملا معلوم وشفاف باشد.وترجمه‌های ما درطول بحث مورد ایراد وانتقاد واقع نشود که بگویند اینها تفسیر به رأی است وما تفسیر به رأی را قبول نداریم.
۱ـ اولی:به معنای مقدم,برتر,سرور,پیشاپیش …
۲ـ ولایت:به معنای فرمانروا,سرپرست,فرمانده,رهبر …
۳ـ مولا:به معنای اقا,ارباب,سرپرست,رییس,دوست,تابع و …
۴ـ منافق:به معنای دو چهره ی متفاوت ومتضاد ومتناقض داشتن.
۵ـ کافر:به معنای پنهان نمودن,پوشاندن,مخفی کردن چیزی که شنیده,دیده یاشناخته است.
کفربه دوقسم اعتقادی وعملی تقسیم می‌شود که منظورمادراین مقاله کفرعملی است.
۶ـ ایمان:به معنای پذیرفتن چیزی,اعتقادپیداکردن به راستی ودرستی گفتار,رفتاروکرداردیگری.
۷ـ حُبّ:به معنای دوستی ومهرورزیدن به چیزی.
۸ـ بغض:(برخلاف حب)یعنی دشمنی وکینه توزی بافردیاافراد.
۹ـ طاعت:یعنی مطیع,منقاد وفرمانبری بی چون وچرا.
۱۰ـ تبعیت:یعنی تسلیم بودن وپیروی کردن بی قید وشرط.
الی غیرذلک
چنانکه ملاحظه فرمودید معنا ومفهوم هریک ازلغات فوق درنزد اهل مطالعه تاحدّی روشن ومعلوم است ونیازی به نقل آراءونظرات لغت شناسان نیست.
تنها لغتی که دراحادیث نبوی مکرر امده است وبه خاطر تعدد معنا مورد اختلاف شیعه وسنی واقع شده واهل سنت خلاف منظور ومقصود رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) راگرفته اند لفظ ولی,مولی و اولی …است.
اینک برای رفع این اختلاف واثبات حقانیت معنایی که شیعیان از این لغات گرفته ومی گیرند لازم وضروری است به مصادر ومآخذ لغوی مورد اعتماد علمای شیعه وسنی مراجعه نمده وآراءلغت نگاراناستادانمتخصصین وخبرگان درلغت شناسی را دراین باره نقل کنیم ومعنای اصلی را از آنان بگیریمسپس وارد بحث شویم.
الولی والمولی والولایته فی الّلغة
قبل از نقل اقوال خبرگان درلغت شناسی لازم است دانسته شود که این لغات دربیش از صد آیه از قرآن با صیغه‌های مختلف(ولی,مولی,اولی,اولیاء,ولایت و…)ذکرشده که تماماً به معنای فرمانروایی,امارت,ریاست سروری,سرپرستی,حکومت …وبه هیچ وجه قابل انکارنیست.
و امّا نظرات خبرگان درلغت:
تهذیب اللغه للأزهری(قرن۳-۴):
ثعلب عن ابن الاعرابی:الولیّ:التابع المحبّ
ابن اعرابی گفته:ولی یعنی پیروی کردن ازروی محبت وعلاقه.
وقال:فی قول النّبی من کنت مولاه فعلی مولاه,أی من أحبّنی وتولّانی فلیتولّه.
رسول خدا که فرمود:هرکه من مولای اوهستم,علی مولای اوست,هرکه مرادوست دارد وتابع فرمان من است,پس حتما باید تابع فرمان علی باشد.
…وقال الزجاج:
یقرأ وَلایتهم ووِلایتهم بفتح الواو وکسرها,فمن قتح جعلها من النصره والنّسب.
زجاج گفته:ولایت بافتحه ی «واو» وبا«کسره» خوانده می‌شود وبه معنای یاری نمودن وپشتیبانی کردن است.
…والولیّ,ولیّ الیتیم الذی یلی امره ویقوم بکفایته.
ولی یتیم کسی است که عهده دار کارهای اوباشد واورا تحت تکفل وکفایت خویش قرار دهد.
وولی المرأة الّذی یلی عقد النکاح علیها.
ولی زن کسی است که براوحاکم باشد وعقد ونکاحش دردست اوباشد.
قال الفراء:
والولی والمولی واحد فی کلام العرب.
فراءگفته:ولی ومولی درکلام عرب به یک معنا است.
ومن هذا قول النبی:أیها امرأة نکحت بغیر اذن مولاه فنکاحها باطل.
رسول خدا فرمود: هرزنی که بی اجازه ی ولی امرشیا سرپرستش ازدواج کند نکاحش باطل است.
ومنه قوله:من کنت مولاه ای ولیّه فعلیّ مولاه.
وازهمین قبیل است فرمایش آن حضرت که فرمود:کسی که من مولای اوهستم یعنی ولی امر,فرمانروا وامیر اوهستم,پس علی بن ابی طالب ولی امر,فرمانروا وامیر اوست.
تهذیب اللغه,لابی منصور محمدبن احمد الازهری,جلد۱۵,صفحه ی ۴۴۷ به بعد.
النهایه لابن اثیر:
وقد تکررذکر«المولی»فی الحدیث وهو اسم یقع علی جماعة کثیرة,فهور الّربّ,والمالک,والسید,والمنعم. والمعِتق,والناصر,والمحبّ,والتابع,والجار,وابن العم,والحلیف,والعقید,والصهر,والعبد,والعَتْق,والمُنْعَمُ علیه.واکثرها قد جایت فی الحدیث فیضاف کلّ واحد إلی ما یقتضیه الحدیث الوارد فیه. وکل من ولی امراً اوقام به فهو مولاه و ولیه…
لفظ مولی درحدیث تکرار شده وآن اسمی است که برچیزهای زیادی استعمال می‌شودبه معنای مربیمالکسرورولی نعمتآزادکنندهیاری دهندهدوستتابعهمسایهپسرعموهم قسمهم پیمانداماد برده آزاد شدهنعمت داده شده.اکثراین لغات درحدیث آمده است که هریک درجای خود وبه تناسب ماقبل ومابعدش معنا می‌شود. ونیزهرکه مسیول وعهده دار کاری شود وبه انجام آن بپردازدهم اوفرمانروا وسرپرست آن کاراست.
ومنه الحدیث«من کنت مولاه فعلی مولاه»یحمل علی اکثرالاسماءالمذکورة. 
وازآن حضرت است این حدیث که فرمود:کسی که من آقاسرورفرمانروا و ولی نعمت او هستم پس علی هم آقاسرورفرمانروا و ولی نعمت اوست.
وقال الشافعی(ره): یعنی بذلک ولاءالاسلام,کقوله تعالی:«ذلک بان الله مولی الذین آمنوا وأن الکافرین لا مولی لهم.» امام شافعی گفته است:منظور رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم ازحدیث«من کنت مولی» فرمانروایی اسلام است,مانند قول خداوند که فرمود:خدافرمانروای کسانی است که به او ایمان آورده اند واما آنان که به خدا کفرورزیدندفرمانروایی برای آنان نیست.
وقول عمر لعلی«اصبحت مولی کل مؤمن»ای ولی مؤمن. 
وگفته ی عمر به علی که گفت:تومولای هرمؤمنی شدییعنی ولی امرفرمانروا وآقای هرمؤمنی شدی.
ومنه الحدیث«أیّها إمرأة نکحت بغیر اذن مولاها فنکاحها باطل» وفی روایة«ولیّها»ای متولیّ أمرها. و از آن حضرت است این حدیث که فرمود:هرزنی که بی اجازه ی سرپرست و ولی امرش ازدواج کند ازدواجش باطل است.
النهایة فی غریب الحدیث والاثر,لابن اثیر,قرن۶.
 

قال عمربن خطاب فی امر فدک وامرها الی من ولی الامر
عمردرمقام استدلال درباره ی فدک گفت:امرفدک دردست «ولی امر»فرمانروا,رییس وحاکم است.
صحیح بخاری,جلد۴,صفحه ی۹۶
دقت کنید که دراینجا شخص عمرولی را به معنای امارت وفرمانروایی گرفته نه به معنای دوستی ومحبت.چرا که اگر بگوییم ولی به معنای دوست است(همانطور که علمای اهل سنت ادّعا می‌کنند)منظور عمر بن خطاب این می‌شود:امر فدک در دست دوست!است.آیا نمی‌گویید که این سخن لغو وبی معنیست و برما خرده نمی‌گیرید که به گوینده ی این سخن جسارت نموده ایم و گفته ایم وی لغو و بی معنی سخن گفته استپس چگونه است که خودتان این معنا را برای سخن اشرف مخلوقات حضرت محمّد صلی الله علیه وآله در نظر میگیرد!آیا این جسارت به شخص رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نیست!
ادامه ی بحث و کاربرد لغت ولی از نظر خبرگان لغت:


المفردات للراغب:
الولایة تولی الامر وقیل «الوِلایة» و«الوَلایة» نحو الدًّلالة وحقیقته تولی الامر.
راغب اصفهانی گفته:ولایت یعنی برعهده گرفتن وسرپرستی کردن ازکاری ونیزگفته شده وِلایت و وَلایت مانند دِلالت ودَلالت است وحقیقت آن به معنای مسیولیت پذیریفرمانروایی وسرپرستی است.
 

بقیه ی لغت نگاران نیز ولایت را به همین معنا گرفته اند.
 

نکته ی بسیار جالب وقابل دقت: 
نکته ی بسیارجالب وحایز اهمیّت اینکه تمام لغت نگاران اهل سنتحدیث «من کنت مولاه فعلی مولا»رامتذکرشده اند وتماماً ولایت را به امارتفرمانروایی ورهبری معناکرده اند وجالب تراز همه اینکه شخص عمربن خطاب هم ولی امررا به معنای فرمانروا ورهبروحاکم گرفته است.لیکن از آنجا که ازابتدای امر بنابر مخالفت بوده وخدا می‌داند تا کی وکجا ادامه خواهد داشتاهل سنت به اینجا که می‌رسند چشمانشان را برهم می‌گذارند وعقل سلیم واندیشه ی صحیح رازیرپامی گذارند ودرادامه بخشیدن این مخالفتمعنای حقیقی واصلی ولایت را رها کرده ومعنای مجازی وبعید آن را لحاظ می‌کنندچون بنا ندارند حقیقت را بپذیرند.
کتاب پیشنهادی مدیر سایت در این باره:عشره مبشرهم.ع.عطایی اصفهانی

تهیّه وتنظیم:سایت تحقیقاتی اسلام پرس